تفکر سیستمی

تفکر سیستمی چیست و چه کاربردی دارد؟ برای پرداختن به تفکر سیستمی ابتدا می بایست تعریفی دقیق از سیستم ارائه نماییم. سیستم به مجموعه از افراد و اجزاء گفته می شود که برای رسیدن به یک هدف خاص و مشترک گرد هم آمده اند.

هر چند هر یک از اجزای سیستم به صورت خاص می توانند موجودیتی منحصر به فرد و جدا از بقیه داشته باشند اما در نهایت در سیستم همه آنها یک مسیر مشخص را دنبال می نمایند تا کل سیستم موفق شود. در سیستم موفقیت برای یک فرد معنی نداشته و موفقیت برای کل تیم می تواند موفقیت سیستم را رقم بزند.

اجزای سیستم می توانند شامل ورودی، خروجی و پردازش و البته بازخورد باشند. حال اگر یک قسمتی از سیستم لنگ بزند، این تفکر سیستمی است که می تواند با شناسایی و کمک به مدیر برای حل آن قدم بردارد.

برخلاف روش های تحلیل معمول که می توانند یک یا نهایت چند بعد محدود را مورد بررسی قرار دهند، در تفکر سیستم این اماکن برای مدیران فراهم آمده است تا بتوانند شرایط ایجاد شده را با پارامترهای مختلف مربوط به حال یا گذشته تجزیه و تحلیل نموده و راهکاری عالی برای برون رفت از هر چالشی بیابند.

تفکرسیستمی1

تفکرسیستمی۱

 

کاربردهای تفکر سیستمی

تفکر سیستمی در یک دید کلی به دنبال حل ریشه ای مشکلات و چالش ها و قرار دادن سیستم در مسیر پیشرفت است. به این معنی که فرض کنید یک چالش بزرگ در مسیر سازمان شما پیش آمده باشد.

راه های حل این چالش می توانند گزینه های مختلفی باشند. اولین راه همیشه بهترین نیست. کسانی که تنها به تجزیه و تحلیل خود چالش می پردازند، هر چند در نهایت راه های عملی برای رون رفت از آن را خواهند یافت، اما این راه می تواند به کل سیستم را دچار نقص دیگری نموده و چالش دیگری برای آن به وجود آورد.

در تفکر سیستمی بعد از شناسایی چالش نبوت به تجزیه و تحلیل کل سیستم در مقایسه با آن می شود. در متدهای ارائه شده در تفکر سیستمی در حین حل یک بحران می توان از آن برای فرصت سازی استفاده نمود و هر تهدیدی را به فرصت تبدیل کرد. پس صرف حل یک مشکل تنها انتظاری نیست که مدیران از تفکر سیستمی انتظار داشته باشند.

در واقع در فرایند تفکر سیستمی باید به دنبال راه های بلند مدت حل یک چالش برآمد. در واقع در این طرز تفکر دیگر به دنبال حل مقطعی یک مشکل نخواهیم بود. در چنین مواقعی سیستم در دراز مدت با این چالش کاملا تطبیق پیدا کرده و علاوه بر اینکه دیگر نگرا بروز چنین مواردی نخواهیم بود، بلکه خود سیستم نیز به راه خود ادامه داده است. از این رو برای پی بردن به ریشه مشکلات و حل آنها از پایه و اساس بهترین راه برای سازمان ها تفکر سیستمی است.

 

مراحل تفکر سیستمی

در تفکر سیستمی نگاه تحلیل گر به کل است نه به جزء. برخلاف روش های تحلیل معمولی که در آن برای حل یک مشکل باید سراغ همان جزء خراب رفته و ادغام به ترمیم آن نماییم، در تفکر سیستمی نگاه ما باید به کل سیستم باشد تا عیب یابی به صورت اساسی صورت پذیرد.

طی کردن مراحل زیر می تواند در چنین تحلیل هایی بهترین راه را پیش روی شما قرار دهد.

  • ابتدا کل را مشخص کنید.

در قدم اول تجزیه و تحلیل به روش تفکر سیستمی ابتدا باید کل اصلی را مشخص نمایید. برای مثال وقتی یک رستوران از گوشت های فاسد استفاده کرده است، باید کل سیستم نظارتی و تأمین مواد اولیه رستوران ها را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهید تا ایرادات از ریشه پیدا شده و برای درمان آنها اقدام شود.

  • به تجزیه و تحلیل سیستم کلی بپردازید.

حالا بایستی سیستم کلی را مورد ارزیابی قرار دهید و ایرادات آن را بیابید. در واقع در این مرحله شما بایستی به دنبال دلایل ایجاد مشکلات به وجد آمده در یک جزء، در سیستم کلی باشید.

اینکه هر جزئی کارایی لازم را نداشته باشد و یا دچار عیب های زیادی باشد، متعاقباً تحت تاثیر یک رابطه علت و معلولی خواهد بود. به این معنا که در اکثر موارد این ایرادات سرمنشاء دیگری دارند که تا سرمنشاء تحت درمان و بهبودی قرار نگیرد، هیچ درمانی کارساز نخواهد شد.

  • رابطه ها را بررسی کنید.

حالا در آخرین مرحله از اجرای تفکر سیستمی نوبت به آن رسیده تا تمام علت هایی که به موضوع اصلی مورد نظر ارتباط پیدا می نمایند را بررسی کرده و به حل همه آنها بپردازید. در واقع در این فرایند شما تنها رستورانی که از گوشت آلوده استفاده کرده است را دستخوش تغییر و جریمه نخواهید نمود.

بلکه عاملینی که این گوشت را تأمین کرده اند و سیستم نظارتی که سهل انگاری نموده و از این موضوع بی خبر مانده است، همگی باید خود را اصلاح نمایند. چنین روندی دیگر مانع از سرایت این بحران ها به مراکز دیگر شده و مشکل از ریشه و برای همیشه نابود شده است.

تفکرسیستمی2

تفکرسیستمی۲

موانع تفکر سیستمی

برخلاف رویکرد کلی تفکر سیستمی در برخی اوقات شاهد رفتارهای نادرست برای تجزیه و تحلیل سازمان ها هستیم که تنها در کوتاه مدت می تواند برای آنها موفقیت هایی را در پی داشته باشد. موانع زیر نمونه هایی از این رفتارهای نادرست می باشند:

  • تمرکز روی یک جزء

بسیاری از مدیران برای درمان و بهبودی وضعیت های پیش آمده تنها به دنبال پیدا کردن دلیل آن در جزء مربوط می باشند. برای مثال وقتی فروش در یک سازمان افت می نماید، تنها این بخش فروش نیست که می تواند مسئولیت چنین افتی را داشته باشد.

  • سطحی نگری

مدیران باید دقت داشته باشند که مجموعه ای از چندین عامل باعث حادث شدن یک رویداد خواهد بود. از این رو تمرکز داشتن روی تنها واقعه پیش آمده مانع از داشتن دیدی باز به کل ماجرا و همه علت ها خواهد بود.

در چنین نگاه هایی به هیچ وجه مشکل از سر منشاء اصلی آن حل نشده و بار دیگر امکان تکرار مجدد آن وجود خواهد داشت.

  • کمیت بینی

کمیت بینی نیز یکی از ایراداتی است که می تواند تفکر سیستمی سازمان شما را دچار اختلال و رسیدن به پاسخ های مقطعی نماید.

 

دیدگاه خود را بنویسید

رایانامه شما منتشر نخواهد شد. لطفا فیلد های ضروری را پر کنید.